خداوندا! با تدبیر خود از تدبیرهای ناقصم بی نیازم فرما و از اختیار خود بهره مندم بساز. نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات/آخرین بروزرسانی وبگاه:تابستان 1400
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدر و مادرم به حجاب و حدود مسائل شرعی، خیلی اهمیت می‌دادند. حجاب را زودتر از نه سالگی شروع کردم. لباس‌هایم بلند و موهایم پوشیده بود، اما چادر، پوشش دائمی‌ام نبود.

دوم یا سوم راهنمایی بودم که چادر مشکی را برای همیشه انتخاب کردم و چادری بودنم را هم دوست داشتم. هیچ مخالفتی مبنی بر اینکه زود است یا دلم نمی‌خواهد، نداشتم و در مدرسه، بچه‌ها هم خیلی برخورد خوبی داشتند و از حجابم خوششان می‌آمد، اما هنوز در مهمانی‌ها، چادر نداشتم.

با ورودم به دبیرستان و آشنایی با یک دوست خیلی قدیمی، تحول بزرگی در زندگی‌ام ایجاد شد. ما در پیش دبستانی، همکلاس بودیم و بعد از تقریباً ده سال، همدیگر را می‌دیدیم. دوستی من و فاطمه، روز به روز بیشتر و برکت آشنایی با او در زندگی‌ام بیشتر می‌شد. فاطمه، بهترین دوستی است که در زندگی‌ام داشتم و دارم.

 

از صحبت‌ها و رفت و آمد با فاطمه بود که توانستم خیلی از ریزه کاری‌ها را رعایت کنم، توانستم چادر را در مهمانی‌هایم جا بدهم، حتی حدود همکلام شدن با یک نامحرم را یاد بگیرم و این موارد را، الحمدلله با یاری خداوند در زندگی‌ام ادامه بدهم. در واقع، همه‌ی 4 سال دبیرستان و همه روزهای بعد دبیرستان برای من، با حضور و همراهی فاطمه، به زیبایی گذشت. حجاب، ادب، وقار و متانت فاطمه، نه تنها من، بلکه خیلی از بچه‌های دیگر را هم جذب کرد.

 

نکته خیلی مهمی که باید در مورد فاطمه بگویم این است كه او با رفتار و عملش، به من، درست بودن کارها و ریزه کاری‌هایی که معمولاً نادیده گرفته می‌شود را نشان می‌داد، نه اینکه فقط به ظاهر و حرف زدن، چیزی را قبول کنیم. مثلاً ادبش! همه دبیران و معاونان مدرسه، حتی خدمتکار مدرسه‌مان، خیلی از برخورد فاطمه و طرز صحبت کردنش راضی بودند و ما می‌دیدیم که چطور با احترام، جواب احترام فاطمه را می‌دهند. ما وقتی عکس‌العمل بقیه را نسبت به رفتار فاطمه می‌دیدیم، یاد می‌گرفتیم و برایمان آموزنده بود. در مورد چادر هم همین‌طور بود. فاطمه برای من از مهمانی‌ها می‌گفت و من از پوشش او سوال می‌کردم. یادم می‌آید كه بار اول با تعجب پرسیدم: چادر می‌زاری تو مهمونی‌ها؟! اونم بالبخند گفت: بله.

 

خیلی راضی بود از چادر داشتنش و چنان با اطمینان و شیرینی خاصی حرفش را بیان کرد که با توجه به تجربه‌هایم از او و کارهای او، برایم جای هیچ شک و تردیدی در درستی چادر گذاشتن در مهمانی‌ها باقی نماند و من آنقدر ترغیب شدم به این کار که با رضایت کامل و اطمینان و علاقه‌مندی و جدیت در اولین مهمانی که پیش‌رو داشتیم چادر سرم کردم، بدون اینکه فاطمه بخواهد اصرار کند و برایم دلیل و مدرک بیاورد، چون به حرف او ایمان داشتم.

 

نکته خیلی مهمی که باید در مورد فاطمه بگویم این است كه او با رفتار و عملش، به من، درست بودن کارها و ریزه کاری‌هایی که معمولاً نادیده گرفته می‌شود را نشان می‌داد.

 

هرچه از برکات دوستی با فاطمه بگویم کم گفته‌ام. حتی آشنایی‌ام با شهدا، کار او بود و هنوز هم که هنوز است، هر بار در صحبت‌هایش چیزهای جدیدی یاد می‌گیرم و همه‌ی این‌ها را هم واقعاً در عملش می‌بینم. 

 

بگذریم؛ با یاری خداوند و راهنمایی‌های دوستم، حجابم روز به روز محکم‌تر شد؛ طوری که در دانشگاه، با وجود بعضی بی‌مهری‌ها، نه تنها نسبت به چادرم بدبین یا بی‌میل نشدم، بلکه روز به روز مصمم‌تر می‌شدم. وقتی می‌دیدم اساتیدی را که برخوردشان با یک خانم محجبه، خیلی متفاوت بود تا یک خانم بی‌حجاب، خدا را شکر می‌کردم. وقتی حتی با چشم خودم شوخی‌های نامناسب بعضی افراد را دیدم، اما همان افراد در مورد دختران محجبه، به خودشان اجازه‌ی کوچک‌ترین شوخی یا خودمانی شدن را نمی‌دهند و جرئت ندارند به حریم شخصی این‌گونه دختران، قدم بگذارند، چگونه می‌توانم احترام و ارزشی که چادر برای یک دختر محجبه می‌آورد را کتمان کنم؟ این چیزها و حتی گوشه کنایه‌های گاه گاه، ما را به حفظ چادرمان مصمم‌تر می‌کند.

 

دختران چادری یک امتیاز دارند و آن این است که از «ترس از تمسخر شدن» که یکی از ابزارهای قوی شیطان است، گذر کرده‌اند و این هم نعمتی مضاعف و بسیار پر ارزش است. چادر، آرام آرام به ما کمک کرد که یاد بگیریم برای آنچه می‌دانیم در نزد خدا ارزشمند است، خودمان را قوی کنیم و تسلیم حرف‌ها، آدم‌ها و شرایطی که آن را نمی‌پسندد، نشویم. چادر علاوه بر تمام خوبی‌هایش، به ما اعتماد به نفس داد. من و فاطمه به چادرمان که نشان هویت یک زن مسلمان ایرانیِ است، افتخار می‌کنیم.

 

امیدوارم كه همه ما در همه‌ی عرصه‌ها، فاطمی باشیم و پیرو حضرت زهرا (سلام‌الله علیها)؛ که ایشان الگوی بی‌نظیری‌اند برای تمامی زنان جهان.

 

باشگاه خبرنگاران

 




:: موضوعات مرتبط: عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , تحقيقات،مقالات , دوست , ,
:: برچسب‌ها: تأثیر یک دوست مرا شیفته چادر کرد , تاثیر دوست بر حجاب , تاثیر دوستان بر حجاب , ماجرای چادری شدنم , حجاب , عفاف , عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , حکایت عفاف و حجاب , حیا , دین داری , خون بها , خون بهای شهیدان , کانون فرهنگی طه , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه , کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1700
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
از طریق فرم زیر در بهبود کیفیت محتوای وبگاه یاریمان کنید.


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








براي دانلود کليک کنيد
محتواي اين وبلاگ منطبق بر قوانين جمهوري اسلامي ايران مي باشد. اين وبگاه در سايت ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي وزارت ارشاد ثبت شده است. اکثر مطالب وبلاگ داراي منبع از کتب اسلامي و يا سايت هاي ارزشي و مفيد ديني است و کپي برداري از مطالب وبگاه فقط با ذکر منبع بلا مانع است