|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
عظمت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) حضرت آیت الله بهجت(قدس سره) میفرمودند: حضرت معصومه علیهاالسلام از قبیل امامزادههای مطلق نیست، که هنگام زیارت او زیارتنامه مطلق امامزادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد».[1] خیلی کلمه بزرگی است! نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسلام که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئلهای دارم. میفرماید: بنویس. مینویسد و ایشان پاسخ آن را میدهد. بعد که حضرت امام کاظم علیهالسلام به خانه برمیگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ اللهُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است». در محضر بهجت، ج٢، ص١٣٧ --------------------------------- [1]. بحارالانوار، ج۴٨، ص٣١٧؛ ج٩٩، ص٢۶٧.
:: برچسبها:
عظمت حضرت معصومه ,
داستان مذهبی ,
روایات ,
امام موسی کاظم ,
سوال از حضرت معصومه ,
زیارت حضرت معصومه ,
ثواب زیارت حضرت معصومه ,
حضرت معصومه ,
حضرت معصومه سلام الله علیها ,
نگین قم ,
داستان ,
داستان کوتاه مذهبی ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1700
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
رییس گروه تحقیق و ترمیم جسد فرعون، یکی از بزرگترین دانشمندان مسیحی فرانسه، به نام پروفسور موریس بوکای بود که بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند، می خواست راز و چگونگی مرگ فرعون را کشف کند. بعد از مدت ها بررسیوی و گروهش دریافتند که او در دریا غرق شده و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کردند، اما چیزی که باعث تعجب پروفسور شده بود، این مسئله بود که چگونه این جسد سالم تر ازسایراجساد فرعون های مومیایی شده است، در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده بود و میبایست بیشتر تجزیه شده باشد.
برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
:: موضوعات مرتبط:
تحقيقات،مقالات ,
دانستنی ها ,
,
:: برچسبها:
داستان فرعون ,
داستان قرآنی ,
قرآن ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه مذهبی ,
داستان ,
پروفسور موریس بوکای ,
موریس بوکای ,
اسلام ,
مسلمان ,
وبگاه کانون طه ,
کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2583
تاریخ انتشار : شنبه 15 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
پدرم مرد دانایی بود گه گداری پندم میداد همیشه میگفت : پسر جان مبادا با آبروی کسی بازی کنی مبادا دختر مردم بشه چک نویس احساساتت مبادا دختری رو دلبسته خودت کنی و فرداها نتونی جوابگو باشی یک روز در جواب همه ی نصیحت هاش ، نیشخندی زدم و گفتم : ای بابا ؛ دوره ی این حرفا گذشته دخترای این دوره زمونه خودشون چراغ سبز میدن خودشون دلشونه... خودشون از خداشونه... ♥•٠· پدرم تو چشمام نگاه کرد و گفت : پسر جان زلـیـخـا زیاده ، تو " یـوسـف " باش...!!! همین که این جمله رو شنیدم مو به تنم سیخ شد زبونم بند اومد دیگه هیچ جوابی نداشتم که بدم واقعا هم حق میگفت همیشه زلـیـخـا زیاد بوده و هست ؛ اون منم که باید " یـوسـف " باشم.....
:: موضوعات مرتبط:
حكايات پند آموز ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق عارفانه ,
,
:: برچسبها:
یوسف ,
یوسف پیامبر ,
پاکدامنی یوسف ,
توصیه ,
پند پدر ,
همیشه زلیخا بوده و هست ,
احسان ,
نیکی ,
داستان حضرت یوسف ,
داستان کوتاه پیامبران ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه اخلاقی ,
داستان کوتاه مذهبی ,
اندیشه و مذهب ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1704
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
السلام علیک یا اباعبدالله (علیه السلام)
:: موضوعات مرتبط:
حكايات پند آموز ,
,
:: برچسبها:
مرده ای که بوی گلاب میداد ,
خواندن زیارت عاشورا ,
زیارت عاشورا ,
فواید خواندن زیارت عاشورا ,
زیاد خواندن زیارت عاشورا ,
داستان کوتاه ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه اخلاقی ,
داستان کوتاه مذهبی ,
اندیشه و مذهب ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1971
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
حضرت یوسف از بالاى قصر جوانى را دید كه با لباسهاى مندرس از كنار قصر عبور مى كرد، جبرئیل به حضرت عرض كرد: این جوان را مى شناسى ؟ حضرت یوسف فرمود: نه . جبرئیل فرمود: این همان طفلى است كه در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به پاکدامنی و طهارت تو شهادت داد .. حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقى است ، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر كرد او را لباسهاى فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانى فرمود... با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد ! حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما كم بود كه به نظر تحقیر تبسم كردى !؟ جبرئیل عرض كرد. غرض از خنده من این است تو كه مخلوقى هستى در حق این جوان به واسطه یك شهادت بر حقى كه درباره تو در حال خردسالى و بى اختیاری داده بود این همه احسان كردى ، پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او گواهی داده ، چقدر احسان خواهد فرمود ... ┘◄ خزینة الجواهر مرحوم نهاوندى
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ,
پيامبران ,
حكايات پند آموز ,
اخلاق و عرفان اسلامی ,
اخلاق کاربردی ,
,
:: برچسبها:
یوسف ,
یوسف پیامبر ,
احسان ,
نیکی ,
داستان حضرت یوسف ,
داستان کوتاه پیامبران ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه اخلاقی ,
داستان کوتاه مذهبی ,
اندیشه و مذهب ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2075
تاریخ انتشار : شنبه 25 مرداد 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 شهريور 1391 |
نظرات ()
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد
|
|
|